آسمان آبی

فریاد من از غم عشق نیست...

گفتند اینجا سرای مجانین است و بس

.
چشم انتظاران همگی اینجا خانه دارند

.
شلوغ ترین خانه ی تنهاترین  بود و بس

.
حالا تک و تنها نشسته، هنوز مجنون مانده ام

.

.

.

نوشته شده در سه شنبه 10 آبان 1390برچسب:تنها ترین,خانه,مجنون,قصه,ساعت 18:5 توسط محسن| |

 و چه سرنوشت دردناکیست
قلبی خالی
تپشی بی هدف
چه بی ستاره آسمانیست
غرق در تنهایی مینویسد پایان
و چه خونبار پایانیست!!!

نوشته شده در پنج شنبه 28 مهر 1390برچسب:تنهایی,قصه,آسمون آبی,عشق آبی,ساعت 19:12 توسط محسن| |


Power By: LoxBlog.Com