آسمان آبی

فریاد من از غم عشق نیست...


راز این کلبه ی خاموش
فراموشیست
خاطراتمان زیر سقف کلبه مدفون است
کاش بدانستی
چشم انتظار تو ام تا بیایی
.
.
کلید کلبه در دست تو گم شده بود!

نوشته شده در چهار شنبه 23 آذر 1390برچسب:راز کلبه,آسمون آبی,ساعت 19:5 توسط محسن| |

من باورت ندارم!!
تو همانی که به من گفت:
نیلوفر مظهر زندگانیست
تو اشتباه میکردی
اجازه ی زندگی را مرگ مرداب صادر میکرد!!!

نوشته شده در چهار شنبه 23 آذر 1390برچسب:آسمون آبی,مرگ مرداب خاطره ها,ساعت 19:0 توسط محسن| |

به راستی من چرا؟


من به چه میخندم؟؟


وقتی که "واژگان" این چنین "خاطره وار" غم انگیزند.


من به چه میخندم؟


شاید


من به مفهوم جدایی در قالب زمان


یا آتش دل در بعد جهان میخندم......


نوشته شده در چهار شنبه 23 آذر 1390برچسب:خاطره وار,آسمون آبی,,ساعت 18:37 توسط محسن| |

احساسات من گنجایش صدایت را ندارد

فریاد بزن میخواهم نابودم کنی

صدایم کن که از نام تو طاس رسوایی دلم شکست

فریاد بزن تا ذره ذره ام تو را همراهی کند

عمق چشم تو بی انتهاست

فریاد بزن

نام من غرق صدایت پیش خداست.


نوشته شده در چهار شنبه 16 آذر 1390برچسب:آسمون آبی,فریاد عشق,ساعت 18:28 توسط محسن| |

کاش دور و برت را نگاه میکردی


آن کسی که سوخت من بودم


نه تو!!!

اقلا کمی نگاهم کن

سوخته ی آتش عشقم غرق دریای تو




نوشته شده در چهار شنبه 16 آذر 1390برچسب:آسمون آبی,اشعار نو,ساعت 18:3 توسط محسن| |

 سرما....

سکوت بی پروای آسمان...

خیالات خیابان غرق در مه ابهام زمین...

نمیبینمش"آسمان را میگویم"

بشکنش...

بشکن این شیشه ی وحشت

که سرمایش عجب سرمای  خوفناکیست

به آتش بزن

من پشت سرت هستم.......


 

نوشته شده در چهار شنبه 16 آذر 1390برچسب:آسمون آبی,سرما,بشکن,شیشه ی وحشت,مه ابهام,ساعت 9:42 توسط محسن| |

باران که بیاید همه شاعر میشوند

.
نمیدانم

.
شاید مرثیه ها درباران متولد میشوند...

.
شاید..

.
موسیقی عشق فی البداهه میگوید

.
کاش تو هم شاعر بشوی........

نوشته شده در چهار شنبه 9 آذر 1390برچسب:باران,عشق,مرثیه,بدیهه,فی البداهه,ساعت 17:13 توسط محسن| |

پیاله ای دیگر بده و مستم کن

.
بیزارم  از این دنیا بت پرستم کن

.
نمیدانم تاکی ادامه دارد

.
او تهمت بزند تو نیز پستم کن

نوشته شده در چهار شنبه 9 آذر 1390برچسب:پست,آسمون آبی,مستی,بت پرست,ساعت 16:54 توسط محسن| |

آسمان برای من رنگ ندارد
دل من از برایت جنگ ندارد
رنگ آبی معنای دیگر نداشت
خانه ام بسته شد و زنگ ندارد

نوشته شده در سه شنبه 8 آذر 1390برچسب:آسمون آبی,رنگ,معنای عشق,سنگ مجنون,ساعت 18:50 توسط محسن| |

به خودم قول داده ام گریه نکنم

بگذار سر قولم بمانم.....

نوشته شده در سه شنبه 8 آذر 1390برچسب:آسمون آبی,گریه,ساعت 18:39 توسط محسن| |

چه باور کنی چه نکنی

شیشه ی خالی عطر راست میگوید...

نوشته شده در دو شنبه 7 آذر 1390برچسب:شیشه,عطر,آسمون آبی,ساعت 19:3 توسط محسن| |

سکوت!!!

بیش از این صحبت نکن...

فضای اتاق پر از دود دروغ است....

نوشته شده در یک شنبه 6 آذر 1390برچسب:,ساعت 19:40 توسط محسن| |

از برای تنهایی هایم ترانه نیست
 فریاد منم،آسمان بی کرانه نیست
از هر ره بروی روزی به سر آید
میمیرم و بعد من عاشقانه نیست

نوشته شده در یک شنبه 6 آذر 1390برچسب:ترانه,عاشقانه,تنهایی ها,پرسه,آسمان آبی,ساعت 19:14 توسط محسن| |

امشب شبی دیگر است و من آتش خاموشم

لطفی کن و دست از سر من بردار

حافظ بخوان و نپرس که چرا در جوشم


آسمان بیا و کاری بکن.

او میرود و من آتش خاموشم


نوشته شده در یک شنبه 6 آذر 1390برچسب:آسمون آبی,حافظ بخوان,جوش,هوش,خاموش,لحظه,ساعت 18:43 توسط محسن| |

برخیز آدمک

.

.
نیمکت پارک دونفریست..

نوشته شده در یک شنبه 6 آذر 1390برچسب:آدمک,آسمون آبی,ساعت 18:21 توسط محسن| |


Power By: LoxBlog.Com